مقاله مرکانتیلیسم یا مکتب فیزیوکراتها به توضیح مرکانتیلیسم جدید یا مرکانتالیزم در مکتب کلاسیک می پردازد. اما مرکانتیلیسم چیست؟مرکانتیلیسم یا سوداگری، فلسفهای فرهنگی و اقتصادی بود که نظراتی در مورد تجارت بین الملل ارائه کرد. این دیدگاه در قرون شانزدهم و هفدهم در اروپا رواج داشت و ذخایر طلا و نقره را به عنوان پایه ثروت ملی و عاملی تعیین کننده در برقراری مبادلات خارجی کشورها می دانست. بر اساس این دیدگاه وضعیت مطلوب برای یک کشور در ارتباط با تجارت خارجی وقتی حاصل می شود که آن کشور بتواند صادرات خود را افزایش و واردات را کاهش دهد تا تراز تجاری کشور مثبت شود. به عبارت دیگر مرکانتیلیسم ها اعتقاد داشتند که با افزایش مقدار طلا در داخل یک کشور ثروت کشور افزایش می یابد.
برای رسیدن به ثروت بیشتر باید از یک طرف تلاش کرد تا حد امکان طلا به کشور وارد شود و از طرف دیگر تا حد امکان از خروج آن جلوگیری نمود تا مقدار طلا در کشور افزایش یابد. به همین دلیل مرکانتیلیسم ها از یک سو طرفدار صادرات بودند، چرا که در مقابل صدور کالا، طلا دریافت میکردند، از سوی دیگر اعتقاد داشتند که تا حد امکان باید جلوی واردات را گرفت به این دلیل که درازای کالای وارداتی باید طلا پرداخت نمود و این موجب کم شدن ذخایر طلا در کشور میشود. لذا مرکانتیلیسم ها برای کسب ثروت بیشتر اعتقاد داشتند باید شرایط صادرات را تسهیل و شرایط واردات را سخت نمود تا صادرات بیشتر و واردات کمتر شود.
بنابراین در این دیدگاه برای افزایش ثروت و ذخایر ملی، ورود به عرصه تجارت خارجی با هدف افزایش صادرات امری پسندیده است. مرکانتیلیست ها، از دخالت دولت در اقتصاد و تجارت خارجی، در راستای کنترل واردات و افزایش مازاد تراز پرداخت ها، پشتیبانی میکردند. فزونی صادرات بر واردات، همواره مورد توجه آن ها بود. به همین دلیل آنها با برقراری محدودیت های وارداتی مانند تعرفه گمرکی، سهمیهبندی و حمایت از صادرکنندگان موافق بودند.
هر چند ممکن است دیدگاه مرکانتیلیسم ها در نگاه اول مورد پذیرش بوده و منطقی به نظر بیاید، لکن ایرادی اساسی در فرض اولیه آن وجود دارد. این تئوری به دلیل تورم زا بودن و ایجاد بی ثباتی در تجارت بینالمللی مورد نقد قرار گرفته است. عامل موثر بر قیمت یک کالا در اقتصاد، محدودیت آناست. برای مثال هوا، خاک، شن، و بسیاری از مواد مفید دیگر که وجود آن برای بشر ضروری است، قیمت زیادی ندارند، چرا که همه جا در دسترس همه هستند؛ اما در مقابل کالایی مانند طلا که وجود آن برای بشر ضروری نیست دارای قیمت بالایی است. این قیمت به دلیل محدودیت در این منابع است. زمانی که یک کالا، ماده، خدمت، و... در یک محیط زیاد می شود، ارزش آن کم خواهد شد. طلا نیز از این قاعده مستثنا نیست. با افزایش مقدار طلا در کشورهای مرکانتیلیست، ارزش طلا کاهش یافت. کاهش ارزش طلا نیز به معنی تورم است.
از طرف دیگر هنگامی که یک کشور در تجارت با سایر کشورها به مازاد تجاری دست می یابد، بر موجودی طلای آن افزوده میشود که این خود به افزایش حجم پول و بالا رفتن سطح تقاضا در این کشور میانجامد. این رویدادها باعث گران شدن کالاهای صادراتی کشور مذکور گشته، در نتیجه تقاضای خارجی برای کالاهای آن کشور کاهش می یابد؛ در نهایت، وضعیت مثبت تراز بازرگانی نمی تواند ادامه یابد. از طرف دیگر به دلیل خروج طلا از سایر کشورها، حجم پول در این کشورها کاهش یافته و منجر به پایین آمدن تقاضا و قیمت کالا ها و در نهایت افزایش صادرات آنها خواهد شود.
با این توصیف مازاد تراز بازرگانی یک کشور نمی تواند امری دائمی باشد، زیرا منجر به افزایش حجم پول، بالا رفتن تقاضا، گران شدن کالاها برای خریداران خارجی، و در نهایت کاهش صادرات آن کشور می شود. البته هنوز این تئوری منسوخ نشده است و برخی از سیاست مداران، افزایش صادرات بر واردات و انباشت منابع پولی را برای کشور ترجیح میدهند، و برخورداری از مازاد تجاری را شیوه ای موثر در افزایش قدرت ملی می دانند.
به قلم دکتر رحیم محترم - دکتر رضا نصیری
مطالب دیگر:
------------------------------------------------------------
------------------------------------------------------------
-ظهور کمپانی مرسدس بنز و دنیای تجارت
------------------------------------------------------------
ویدئوهای بیشتر ببینید. 09031142938
محصول پیشنهادی با این مطلب:
danloob 1 تیر 1399 - 14:11
ارادت قلبی همیشه از خواندن مطالب شیوا و بیان رسای شما لذت می بریم. سفری که همراه شما به گوانجو رفتیم بسیار پربار و نتیجه بخش بود. آرزوی سلامتی و عزت هر چه بیشتر شما را از درگاه خداوند متعال خواستاریم